کد خبر : 130577
تاریخ انتشار : دوشنبه 29 نوامبر 2021 - 21:14
-

نجات در آخرین ثانیه‌ها

نجات در آخرین ثانیه‌ها

بیش از ۵۰ نفر هم نیرو سوار کرده بودم. جیپ‌ها و نفرات را باید از جفیر پرواز می‌دادم و در داخل جزیره مجنون شمالی زمین می گذاشتم. در مسیر که می رفتم، یکباره یکی از عوامل پرواز داخل بالگرد فریاد زد: «یک فروند هواپیمای دشمن در پشت سر، تعقیبمان می‌کند.» به گزارش ایسنا، شرح مقابله

نجات در آخرین ثانیه‌ها

بیش از ۵۰ نفر هم نیرو سوار کرده بودم. جیپ‌ها و نفرات را باید از جفیر پرواز می‌دادم و در داخل جزیره مجنون شمالی زمین می گذاشتم. در مسیر که می رفتم، یکباره یکی از عوامل پرواز داخل بالگرد فریاد زد: «یک فروند هواپیمای دشمن در پشت سر، تعقیبمان می‌کند.»

به گزارش ایسنا، شرح مقابله و دفاع نیروهای مسلح ایران به خصوص هوانیروز در ایام هشت سال دفاع مقدس، سرشار از فراز و فرود است. برتری در میدان‌های جبهه‌های جنگ در ابتدای یورش نیروهای مسلح عراق، به علت مشکلات موجود در ارتش ایران، تا اندازه‌ای با نبروهای دشمن بود.

اما با گذشت زمان که بسیار هم دور نبود، نیروهای مسلح ایران سامان گرفتند و به انجام وظایف اصلی خود که دفاع و حفاظت از این مرز و بوم و مردم آن بود، پرداختند. در همین زمان بود که نیروهای متجاوز عراق، طعم شکست‌های پی در پی را چشیدند و فهمیدند که در میان چه کمینگاه مخربی گرفتار شده‌اند که خلاصی از آن، فقط با شکست و اسارت و نابودی امکان پذیر است.

در کتاب «هوانیروز و حماسه بزرگ بدر»، ضمن شرح عملیات بدر در هشت سال جنگ تحمیلی و نقش هوانیروز در این عملیات، خاطرات تنی چند از خلبانان شرکت کننده در عملیات بدر، ارائه شده است.

عملیات بدر در سال ۱۳۶۳، به صورت عملیات آبی، خاکی و هوایی، در شرق رودخانة دجله در نبرد با ارتش عراق انجام گرفت و رزمندگان ایران اسلامی پیروز این عملیات بودند.

این کتاب نوشته سرهنگ مرتضی سلطانی از نیروهای هوانیروز در دفاع مقدس است که در انتشارات سوره سبز به چاپ رسیده است.

«هوانیروز و حماسه بزرگ بدر» دارای سه بخش  است. بخش اول: هوانیروز در عملیات بدر که اقدامات حفاظتی-پیشگیری عراق، قبل از عملیات بدر، اقدامات هوانیروز قبل از عملبات بدر، شرح عملیات، مدت زمان عملیات، عملکرد تیم‌های نجات هوانیروز در عملیات، عملیات آفندی بدر و … در بخش دوم و سوم به خاطرات خلبانان و شهدای هوانیروز در این عملیات می‌پردازد. در قسمتی از این خاطرات می‌خوانیم «تا آن جایی که به خاطر می‌آورم، در اکثر عملیات غرب و جنوب، با بالگرد شینوک پرواز کردم و شرکت داشتم. در عملیات خیبر و بدر هم حضور داشتم. کار ما در آن دو عملیات، هلی برن نیرو و مهمات و رساندن آماد و احتیاجات جنگی نیروها به داخل هورالهویزه و جزایر مجنون بود. پرواز شبانه در آن دو عملیات آن هم با چراغ خاموش، برای بالگردی مثل شینوک بسیار سخت و خطرناک است.

دریکی از روزهای عملیات بدر، در حال هلی‌برن بیش از ۵۰ نیرو و سه دستگاه جیپ بودم. جیپ‌ها و نفرات را باید از «جفیر» پرواز می‌دادم و در داخل جزیره مجنون شمالی زمین می‌گذاشتم. در مسیر که می‌رفتم، یکباره یکی از دو عواما پرواز داخل بالگرد فریاد زد: «یک فروند هواپیمای دشمن در پشت سر، تعقیبمان می‌کند.»

بار داخلی و مسافرانم، آن قدر زیاد بودند که قدرت هیچگونه مانوری نداشتم. گذشته از بار، جثۀ بزرگ بالگرد شینوک، فرصت مانور را از این بالگرد می‌گیرد. با این حال، هرچه به زمین و اطراف نگاه می‌کردم که نقطۀ استتاری برای فرود پیدا کنم و یا این که راه فراری داشته باشم، نه دیدم و نه به ذهنم رسید. تنها کاری که باید انجام می‌دادم، چرخش و پرواز مستقیم به سوی هواپیما بود که فرصت آن کار را هم نداشتم. از این نظر، فقط توی دلم گفتم: «خدایا! خودت کمکمان کن.» هنوز استغاثه‌ام با خدا تمام نشده بود که فریاد یکی از همکارانم را شنیدم که فریاد زد: «هواپیما افتاد!… هواپیما افتاد!…»

من وکمک پروازم که در ارتفاع پایین پرواز می‌کردیم، به طور دقیق برخورد هواپبما به زمین و منفجر شدن و آتش گرفتن آن را دیدیم. بلافاصله به کمک خلبان و بقیه عوامل پرواز گفتم: باید فرود بیاییم و خلبان آن را اگر زنده است دستگیر کنیم. به همین منظور دور زدم و با کم کردن ارتفاع به سمت هواپیمای شعله ور رفتیم. نزدیک هواپیما که رسیدیم خلبان آن هواپیما را دیدیم که در آن سوی آتش، در حال دور شدن از لاشۀ هواپیما است. سریع در کنار او نشستم و دو نفر از همکاران پرواز بالگرد پائین رفتند و او را اسیر کردند و به داخل بالگرد آوردند. دوباره پرواز کردیم و در مقصد فرود آمدیم. پس از تخلیه تجهیزات و نیروها به سراغ خلبان اسیر رفتیم و او را به سوال و جواب گرفتیم. گفت: «من قصد داشتم شما را هدف قرار دهم، اما به وسیله پدافند شما که زیر یک پل بود هدف قرار گرفتم و سقوط کردم.»

ما که پدافند و پلی ندیده بودیم، متعجب به یکدیگر نگاه کردیم. کنجکاو شدیم و در زمان بازگشت، در نزدیک همان نقطه‌ای که هواپیما سقوط کرده بود، به اطراف نگاه کردیم. آن خلبان راست گفته بود. یک پدافند خودی را در زیر و پناه یک پل دیدیم و فهمیدیم که به احتمال زیاد به وسیلۀ آتش همان پدافند، هدف قرار گرفته و سقوط کرده است. یک لحظه در کنار پدافند فرود آمدیم، سه نفر اعضای پدافند به سوی ما آمدند و قبل از این که سوالی از آنها بکنیم، گفتند: «آن هواپیما که در حال سوختن است و شما خلبان آن را اسیر کردید، زدیم. ضمن تحسین و تشویق آنها، با دادن مقداری هدایای مردمی که در داخل بالگرد داشتیم، صورت آن‌ها را بوسیدیم و به پرواز ادامه دادیم.

انتهای پیام

منبع:ایسنا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اخبار سلامت

دیزل ژنراتور

صیغه نامه برای هتل

قیمت فنس

پریفرم

سایت مدیر اکسپرت

خرید انواع هدایای تبلیغاتی خلاقانه

خرید دتکتور گاز از نماینده رسمی ایران

مبانی حقوق مهندسی

خرید صندل عمده

نحوه محاسبه اقساط

قیمت خرید تلویزیون زیر 5میلیون

قیمت فنس

صندلی آرایشگاه

زير نويس ساز

لمینت متحرک دندان

جعبه سازی

اهمیت استفاده از رپورتاژ

بهترین صرافی های ارزدیجیتال

New punjabi songs

سامانه خودنویس

آزمایشات طب کار بدو استخدام

گن بعد از جراحی ژینکوماستی

آموزش خرید بیت کوین

مرجع خرید و فروش هماتیت

سازمان امور مالیاتی

بهترین فیلم های 2023

تقویت انتن موبایل

مانیتور دنا

شیشه ماشین

عرضه کننده سیم خاردار،فنس،ورق های شیروانی با قیمت عمده

خرید اکانت کلش

تشک دو نفره

دکتر علی پرند

https://nipoto.com/ethereum

شرکت کیمیا همرنگ

خرید تابلو برق

اسرارالشفاء

خرید رپورتاژ آگهی

مایکروسافت

  شیائومی 

 سامسونگ 

 گوشی 

 مارک  

اینتل 

 گواهینامه

  قرمز  گورمن

  تبلت  آیفون 

 طراحی

  لایکا  تایوان 

 یوتیوب  

دوربین

  اندروید  

تاشو  

چین

  گلکسی

  پیکسل 

 ساعت 

 ای‌بی 

 هوشمند 

 سطح  

جدید  

شرکت 

 معرفی  

تجاری

  طرح