کد خبر : 39715
تاریخ انتشار : دوشنبه 11 اکتبر 2021 - 20:07
-

شهادت شهید چراغی به روایت شهید همت

شهادت شهید چراغی به روایت شهید همت

«دشمن در ارتفاع ۱۴۳ فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی و سه نفر بسیجی، مجموعاً ۶ نفر، روی ارتفاع سالم مانده بودند که سخت مقاومت می‌کردند. هرچه اصرار کردم به عقب برگردند، قبول نکردند. به گزارش ایسنا، رزاق «رضا» چراغی در

شهادت شهید چراغی به روایت شهید همت

«دشمن در ارتفاع ۱۴۳ فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی و سه نفر بسیجی، مجموعاً ۶ نفر، روی ارتفاع سالم مانده بودند که سخت مقاومت می‌کردند. هرچه اصرار کردم به عقب برگردند، قبول نکردند.

به گزارش ایسنا، رزاق «رضا» چراغی در سال ۱۳۳۶ در شهرستان ساوه متولد شد. در ۶ سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درس‌هایش موفق بود. او علاوه بر تحصیل، به مطالعات و فعالیت‌های مذهبی علاقه‌مند بود و در مجالس مذهبی، با شور و اشتیاق حضور می‌یافت. پس از گذراندن دوره ابتدایی، وارد دبیرستان شد و در آن مقطع با برخی مسائل سیاسی آشنا شد.
رضا در شروع انقلاب اسلامی، در سال آخر دبیرستان بود و در راهپیمایی‌ها علیه رزیم منحوس پهلوی و در توزیع اعلامیه‌های امام خمینی (ره) فعال بود. همچنین در روزهای پیروزی انقلاب، در تسخیر مراکز نظامی و دولتی رژیم، حضوری پررنگ داشت. او پس از شروع غائله کردستان توسط ضدانقلاب، فوری به همراه جمعی از دوستان، خود را به مریوان رساند و در مبارزه با گروه‌های محارب، از هیچ کوششی دریغ نکرد.
چراغی در مدت حضورش در کردستان، مدتی مسئول جانشینی سپاه دزلی بود و زمانی نیز به‌عنوان مسئول محور مریوان انجام‌وظیفه کرد و خدمات درخشانی را از خود به یادگار گذاشت. رضا چراغی که ارادت خاصی به حاج احمد متوسلیان داشت و خصوصیات اخلاقی و نظامی او را الگوی خود قرار داده بود، بعد از شکل‌گیری تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)، به همراه تیپ در عملیات‌های مختلف شرکت کرد.
وی از اواسط سال ۱۳۶۰ تا اواخر تیرماه سال ۱۳۶۱، فرماندهی گردان حمزه را در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس بر عهده داشت. پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در تیرماه سال ۱۳۶۱ در لبنان و قبول فرماندهی تیپ ۲۷ توسط حاج همت، شهید چراغی در عملیات رمضان و عملیات مسلم بن عقیل در سومار، به‌عنوان قائم‌مقام لشکر خدمت کرد و از مهرماه سال ۱۳۶۱ برای مدت کوتاهی، معاونت سپاه ۱۱ قدر را که فرمانده آن حاج همت بود، پذیرفت.
از آبان ماه سال ۱۳۶۱ تا فروردین‌ماه سال ۱۳۶۲ در عملیات‌های «والفجر مقدماتی» و والفجر یک، به‌عنوان فرمانده لشکر انجام‌وظیفه کرد.
شهادت
در عملیات والفجر یک در منطقه عمومی فکه که حاج همت فرماندهی قرارگاه ظفر را بر عهده گرفت، رضا همچنان فرمانده لشکر بود. لشکر ۲۷ وظیفه داشت که با نیروهای ارتش ادغام کند و ارتفاعات «پیچ انگیزه» و «جبل فوقی» را فتح کند و به سمت عمق خاک دشمن برای تصرف تأسیسات نفتی پیش برود.
گردان میثم و دیگر گردان‌ها نیز به سمت ارتفاعات ۱۴۳ و پاسگاه بجیله و در امتداد آن به تأسیسات نفتی قزلبان حمله کردند که محور عملیات لشکر را تشکیل می‌داد.
یکی از همرزمان شهید چراغی می‌گوید: «دشمن در ارتفاع ۱۴۳ فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی و سه نفر بسیجی، مجموعاً ۶ نفر، روی ارتفاع سالم مانده بودند که سخت مقاومت می‌کردند. هرچه اصرار کردم به عقب برگردند، قبول نکردند.
دشمن تصور می‌کرد که نیروهای زیادی روی ارتفاع است. عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی و دو نفر از بسیجیان، پیکر غرق به خون چراغی را با برانکارد حمل می‌کنند. شهید چراغی ۱۱ بار در طول سال‌های دفاع مقدس مجروح شده بود و خودش گفته بود که اگر خدا بخواهد بار دوازدهم شهید می‌شوم و چنین شد.»
شهادت شهید چراغی به روایت همت
شهید محمدابراهیم همت، فرمانده سپاه ۱۱ قدر، شرح آخرین دیدارش با رضا چراغی را این‌گونه بیان کرده است:«آن شب پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید. اذان صبح روز ۲۵ فروردین‌ماه که بیدار شد، بعد از خواندن نماز، دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساکش داشت، از آن درآورد و پوشید. با تعجب پرسیدم «آقا رضا هیچ‌وقت شلوار نو نمی‌پوشیدی، چی شده؟» با لب‌های خندان به من گفت «با اجازه شما می‌خواهم بروم خط مقدم. الآن اونجا بچه‌های لشکر خیلی تحت‌فشار هستند.»
در همین اثنا از طریق بی‌سیم مرکز پیام، خبر رسید که لشکر ۱ مکانیزه سپاه چهارم بعثی‌ها، پاتک سختی را روی خط دفاعی ما انجام داده. رضا رفت جلو. چند ساعت بعد خبر دادند فرمانده لشکر ۲۷ در خط مقدم دارد با خمپاره شصت کماندوهای بعثی را می‌زند. گوشی بی‌سیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن برادر چراغی. مدام می‌گفتم «رضا، رضا، همت، رضا، رضا، همت» ناگهان یک نفر از آن‌طرف خط گفت «حاجی جان دیگر رضا را صدا نزنید، رضا رفته موقعیت کربلا! و من فهمیدم رضا شهید شده.»»
منبع:ایسنا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اخبار سلامت

دیزل ژنراتور

صیغه نامه برای هتل

قیمت فنس

پریفرم

سایت مدیر اکسپرت

خرید انواع هدایای تبلیغاتی خلاقانه

خرید دتکتور گاز از نماینده رسمی ایران

مبانی حقوق مهندسی

خرید صندل عمده

نحوه محاسبه اقساط

قیمت خرید تلویزیون زیر 5میلیون

قیمت فنس

صندلی آرایشگاه

زير نويس ساز

لمینت متحرک دندان

جعبه سازی

اهمیت استفاده از رپورتاژ

بهترین صرافی های ارزدیجیتال

New punjabi songs

سامانه خودنویس

آزمایشات طب کار بدو استخدام

گن بعد از جراحی ژینکوماستی

آموزش خرید بیت کوین

مرجع خرید و فروش هماتیت

سازمان امور مالیاتی

بهترین فیلم های 2023

تقویت انتن موبایل

مانیتور دنا

شیشه ماشین

عرضه کننده سیم خاردار،فنس،ورق های شیروانی با قیمت عمده

خرید اکانت کلش

تشک دو نفره

دکتر علی پرند

https://nipoto.com/ethereum

شرکت کیمیا همرنگ

خرید تابلو برق

اسرارالشفاء

خرید رپورتاژ آگهی

مایکروسافت

  شیائومی 

 سامسونگ 

 گوشی 

 مارک  

اینتل 

 گواهینامه

  قرمز  گورمن

  تبلت  آیفون 

 طراحی

  لایکا  تایوان 

 یوتیوب  

دوربین

  اندروید  

تاشو  

چین

  گلکسی

  پیکسل 

 ساعت 

 ای‌بی 

 هوشمند 

 سطح  

جدید  

شرکت 

 معرفی  

تجاری

  طرح